عشق و دوستی

چگونه با نازایی کنار بیاییم؟
بچه دار شدن آسان به نظر می رسد اما برای همه زوج ها اینطور نیست. خیلی از زوج ها برای باردار شدن مشکل دارند
نازایی یا ناتوانی برای بچه دار شدن بعد از یکسال رابطه جنسی مداوم بدون پیشگیری، بسیار متداول تر از آن چیزی است که تصور می کنید. بچه دار شدن آسان به نظر می رسد اما برای همه زوج ها اینطور نیست. خیلی از زوج ها برای باردار شدن مشکل دارند. اگر شما هم با این مسئله روبه رو هستید باید بدانید که تنها نیستید. وقتی میل به بچه دار شدن پیش بیاید، زوج ها همه تلاششان را برای باردار شدن سریع به کار می گیرند و بعد وقتی همه چیز آنطور که برنامه ریزی کرده بودند پیش نمی رود، تقصیر را گردن همدیگر می اندازند. در زیر به چند نکته درمورد حفظ رابطه تان در اینگونه موارد اشاره می کنیم.
به نقاط مثبت فکر کنید
زمانیکه اوایل ازدواج با شوهرتان رابطه زناشویی برقرار می کردید از اینکه نکند باردار شوید می ترسیدید اما امروز بدون هیچ ترسی آزادانه بدون پیشگیری این کار را انجام می دهید. این آزادی باعث می شود هر زمان که خواستید بدون اینکه لازم باشد به عواقب آن فکر کنید، از این بترسید که نکند زمان خطرناک برای باردار شدن باشد، رابطه داشته باشید. اصلاً خودتان می خواهید همیشه بهترین زمان برای باردار شدن باشد. این نقطه مثبت نیست؟
اجازه ندهید رابطه جنسی برایتان عادی شود
فقط به خاطر اینکه باید  رابطه زناشویی داشته باشید و احتمالاً مجبورید آنرا براساس زمان تخمک گذاری تنظیم کنید و برای اهداف بچه دار شدن به این معنا نیست که این رابطه باید کاری کسل کننده و مثل یک وظیفه باشد. یک شام خیلی خوب درست کنید و روی میزتان چند شمع روشن کنید. عشق باید حرف اول را در کل رابطه بزند.
به طبیعت کمک کنید
وقتی تصمیم گرفتید که بچه دار شوید، باید اول بدون هیچ پیشگیری رابطه برقرار کنید تا ببینید چه اتفاقی می افتد. بعد از شش ماه باید کارهایی مثل تست کیت های تخمک گذاری، گرفتن دمای پایه بدن و تقویم های تخمک گذاری را استفاده کنید. از این وسائل باید تا جایی استفاده کنید که خیلی حساستان نکند و به آنها وابسته نشوید. این وسائل فقط کمکتان می کنند بدانید چه زمان هایی بیشتر احتمال باردار شدن هست.
با دیگران مشورت کنید
هر کسی متفاوت است و بعضی زوج ها نمی توانند خود را راضی کنند که درمورد شکستشان در تلاش برای باردار شدن حرف بزنند. از طرف دیگر، خیلی ها خیلی راحت با بقیه مشورت می کنند. ممکن است یک زوج از تست تخمک گذاری که دادند و زندگیشان را تغییر داد برایتان بگویند. یک زوج دیگر ممکن است یک پزشک نازایی خوب به شما معرفی کند. زوج دیگری ممکن است داستان تلاش های بی فایده شان، صبر و حوصله کردنشان و موفقیت نهاییشان را برایتان بگویند. با شنیدن این داستان ها حال وهوایتان بهتر خواهد شد.
سالم بمانید
باید با خوردن غذاهای سالم و دنبال کردن یک رژیم غذایی متوازن، ورزش منظم و دوری از سیگار و مشروب، زندگی سالم داشته باشید. البته لازم است که به اتفاق همسرتان برای چکاپ نزد پزشک بروید و میلتان به بچه دار شدن را با او در میان بگذارید. همچنین خوب است که درمورد ویتامین های قبل از تولد هم با پزشک صحبت کنید چون خانم ها باید قبل از باردار شدن شروع به استفاده از این ویتامین ها کنند.
از استرس دوری کنید
بیرون کردن استرس از زندگی باید جزء ملزومات زندگیتان باشد. گرچه شواهد علمی کمی درمورد تاثیر استرس بر نازایی وجود دارد اما استرس به طرق مختلف بر سلامت شما تاثیر می گذارد. حتی می تواند در هورمون هایتان هم اختلال ایجاد کند. باید تا می توانید آرامشتان را حفظ کنید. دنبال مدیتیشن بروید. یوگا یاد بگیرید. روش هایی برای تخلیه استرس برای خودتان پیدا کنید. اجازه ندهید مشکلاتی که برای بچه دار شدن دارید بر شما تاثیر منفی بگذارد. دشوار است اما اگر بر شکست هایتان تمرکز نکنید هیچوقت به موفقیت نمی رسید.
هیچوقت همدیگر را مقصر نکنید
هیچوقت همدیگر را برای بچه دار نشدن متهم نکنید، خودتان را هم همینطور. تقصیر هیکس نیست. با گذشت زمان راه حلی برای آن پیدا خواهید کرد. مقصر کردن هم فقط باعث خراب شدن رابطه تان می شود نه چیز دیگر.
بدانید چه زمان باید کمک بگیرید
اکثر راهبردهای پزشکی توصیه می کند که بعد از حداقل یکسال تلاش برای باردار شدن بدون موفقیت به متخصص مراجعه کنید. زنان بالاتر از 35 سال باید بعد از شش ماه به پزشک مراجعه کنند چون بچه دار شدن در آن سن دشوارتر می شود. اما مدام با پزشکتان در تماس باشید و به توصیه های او عمل کنید. کمک گرفتن از متخصص هیچ اشکالی ندارد. گاهی اوقات یک کمک کوچک درست همان چیزی است که لازم داشتید.



| *| نوشته شده در دوشنبه 89/8/10 و ساعت 1:19 عصر توسط مهرناز | نظرات ( )

آخ جون.بازم اومدم...

خدایا شکرت...

داشتم به گذشته فکر میکردم...

به خوبی هاش به بدی هاش به سختی هاش...

اما گذشته یعنی  چی؟؟؟؟

یعنی گذشته و تموم شده.دیگه هم بر نمیگرده.

حالا اگه خوب بوده.اگه بد بوده.

از گذشته فقط باید عبرت گرفت ولی افسوس نخورد...

چون تجربه ازش به دست میاد

تجربه های واقعا گرانبها و ارزشمند...

                                                                       waterfall_with_butterflies




| *| نوشته شده در شنبه 89/8/8 و ساعت 8:31 عصر توسط مهرناز | نظرات ( )

کلامت را از من دریغ مدار که


سکوت تو ، لحظه هایم را از هم می درد


و لبخندت را از من پنهان نکن


که خنده ات شکوفه های عشقم را به ثمر می رساند


گامهایت را استوار ساز و شانه هایت را تکیه گاهم کن


که بی تو پر می شوم از تمام خزانهای نیامده …

 mahsae-ali




| *| نوشته شده در شنبه 89/8/8 و ساعت 12:28 عصر توسط مهرناز | نظرات ( )

ایستاده ام در بینهایت شب


با بی نهایت غم


کسی سراغ کوچه انتظار را از من می گیرد


و من بن بست اندوه را در چشمانش می بینم


به جای پاسخ


در آغوشش می گیرم


در بی نهایت شب غم


به شانه های بی پناهت تکیه داده ام تا پناه من باشی


خالی دست هایت را بوسه باران کرده ام


دست هایم را بگیر

 




| *| نوشته شده در شنبه 89/8/8 و ساعت 12:25 عصر توسط مهرناز | نظرات ( )

میان تو و من فاصله ایست به پهنای یک عمر شاید؛


زیاد که نیست ؟

 


چه رنجی میکشم من … چه تحملی میکنی تو !!!


آغوشمان باز خواهد بود.


برای رسیدن خسته که نمیشوی ؟


چه اگر برسم … چه اگر نرسی


چه اگر نیایم …چه اگر نیایی


چه اگر نباشم … چه اگر نباشی.


بگو که روزی به هم میرسیم اگر چه نرسیم . بگو که هستی . فقط همین




| *| نوشته شده در شنبه 89/8/8 و ساعت 12:22 عصر توسط مهرناز | نظرات ( )

بی نگاهِ عشق مجنون نیزلیلایی نداشت
بی مقدس مریمی دنیا مسیحایی نداشت

بی تو ای شوق غزل‌آلوده‌یِ شبهای من
لحظه‌ای حتی دلم با من هم‌آوایی نداشت

آنقدر خوبی که در چشمان تو گم می‌شوم
کاش چشمان تو هم اینقدر زیبایی نداشت!

این منم پنهانترین افسانه‌یِ شبهای تو
آنکه در مهتاب باران شوقِ پیدایی نداشت

در گریز از خلوت شبهایِ بی‌پایان خود
بی تو اما خوابِ چشمم هیچ لالایی نداشت

خواستم تا حرف خود را با غزل معنا کنم
زیر بارانِ نگاهت شعر معنایی نداشت

پشت دریاها اگر هم بود شهری هاله بود
قایقی می‌ساختم آنجا که دریایی نداشت

پشت پا می‌زد ولی هرگز نپرسیدم چرا
در پس ناکامیم تقدیر جاپایی نداشت

شعرهایم می‌نوشتم دستهایم خسته بود
در شب بارانی‌ات یک قطره خوانایی نداشت

ماه شب هم خویش می‌آراست با تصویرِ ابر
صورت مهتابی‌ات هرگز خودآرایی نداشت

حرفهای رفتنت اینقدر پنهانی نبود
یا اگر هم بود ، حرفی از نمی آیی نداشت

عشق اگر دیروز روز از روز‌گارم محو بود
در پسِ امروز‌ها دیروز، فردایی نداشت

بی تواما صورت این عشق زیبایی نداشت
چشمهایت بس که زیبا بود زیبایی نداشت




| *| نوشته شده در شنبه 89/8/8 و ساعت 12:20 عصر توسط مهرناز | نظرات ( )

سلام...

بازم قسمت شد و اومدم...

اینبار تصمیم گرفتم انشا... تند تند بیام و بنویسم.

از همه چی...

از خودم و عشقم

امروز 8/8/89

ما 4ساله باهمیم... البته چند وقت دیگه میریم توو 4 سال...

3سااااااااااااااااااااااااااااااااال سختی کشیدیم...

تازه 1سالهههههههه به آرامش رسیدیم...

اوووووووووووووووه چه سختی هایی که نداشتیم.

 اما گذشت و تموم شد.

اما تجربه شد تا قدر همو بدونیم...

تجربه خیلی خوبی شد...

عشقم دوستت داااااااااااااااااااااااااااااااااااااااارم و با هیچ کسیعوضت نمیکنم...

چرا که نهایت لطف و ارزش رو برای من گذاشتی...

میبوسمت...

سوگند می خورم به همان دوست دارمت

سوگند می خورم به جهان ،دوست دارمت

هر چند بی تو می گذرد این زمان ،ولی

اندازه ی زمین وزمان ،دوست دارمت

گاهی به زیر لب به خودم گفته ام بگو:

بالاتر از چنین وچنان ،دوست دارمت

شاید درست نیمه ی یکدیگریم و حال-

حرفی نمی زنیم از آن ،دوست دارمت

وای از حیای بی حد وتا کی نیاوریم

یک لحظه هم به روی زبان، دوست دارمت

وقتی که از شعار گذشتیم وشد شعور

گفتم نرو!که گفت:دوست دارمت

 mahsae-ali




| *| نوشته شده در شنبه 89/8/8 و ساعت 12:17 عصر توسط مهرناز | نظرات ( )

بازم سلام...

اومدم...

شاید با کلی حرف اومده باشم...

شایدم زود حرفمو جمع و جور کنم...

گاهی اوقات ما آدمها یه چیزهایی داریم که قدرشونو نمیدونیم.خوبی هاشونو نمیبینیم.همش دنبال چیزهای دیگه هستیم.

اما چرا؟؟؟

چون چشممون سیر نمیشه.

والا اون دل پره پره...

لب به لب...

گاهی وقتها یه اتفاقهایی می افته که نگو...

اما کاااااااااااااش قدر شناسی زیاد بود.قدر خودمون رو باید خیلی بدونیم.

اما من عاشق یکی هستم که نهایت خوبیهاست...

نهایت لطفه...

نهایت عاشقیه...

براااااااااام همه کار کرده...

منم قدرشوووووووووووووووووووووو میدونم...

خوشبختش میکنم تا همه آچ مز بمونن...

با دنیااااااااااااااااا عوضش نمیکنم....

خیلی بهم خوبی کرده.خیلیییییییییییییییییییییییییییییییییییی...

ممنون و قدر دان زحماتشم

و جبران میکنم.

کنارش خوشبختم.

و میدونم کنارم خوشبخت میشه...

عشقم حمید دوستت دارم تا بی نهایت هااااااااااااااااااااااا




| *| نوشته شده در جمعه 89/8/7 و ساعت 8:0 عصر توسط مهرناز | نظرات ( )

اگر شما به یک رابطه جدی و بلند مدت (ازدواج) می اندیشید بهتر است رابطه جنسی را به پس از ازدواج موکول کنید. به دلایل زیر:

?- افراد مختلف نسبت به رابطه جنسی دید متفاوتی دارند:

رابطه جنسی برای آنان میتواند به مفهوم تعهد، سرگرمی، لذت صرف، صمیمیت و یا هیچ چیز باشد. بهتر آنست که شما تا زمانی که شناخت کافی نسبت به فرد و نحوه نگرش وی به سکس پیدا نکرده اید اقدام به برقراری رابطه جنسی نکنید. زیرا برای مثال اگر شما به سکس به دید تعهد و صمیمیت بنگرید و به امید آنکه با برقراری رابطه جنسی محبوب خود را از دست نخواهید داد و به عکس از نظر  فرد محبوب شما سکس یک لذتجویی صرف باشد آنوقت اندوه بزرگ و سرنوشت غم انگیزی را برای خود رقم زده اید.

 

 

?- صرفنظر از آنکه شما چگونه می اندیشید، رابطه جنسی پیامدها و تاثیرات شگرف و مهمی را در بر خواهد داشت.
 

?- رابطه جنسی احساسات شما را تحت الشعاع قرار داده و آنها را تشدید، لجام گسیخته و یا منحرف میسازد: مغز انسان در سیر تکاملی خود به گونه ای طراحی گردیده است که هنگام مواجهه با موقعیتهای امکان  برقراری رابطه جنسی همچون شرایط تهدید آمیز مواد شیمیایی خاصی را آزاد میسازد که روند اندیشیدن را متوقف میسازند. در واقع شما را ناخودآگاه به برقراری رابطه جنسی هدایت میکند تا شما قادر باشید با تولید مثل به بقاء خود ادامه دهید. اما آیا این موقعیتها همان جایی ست که شما میخواهید با یک فردی که شناخت چندانی از وی ندارید باشید؟ بنابراین در مرحله تعیین کننده شناخت فرد شما از هوشیاری کافی برای اتخاذ تصمیمات منطقی برخوردار نخواهید بود.

 


?- رابطه جنسی مواد شیمیایی “پیوند دهنده” و “دلبسته کننده” آزاد میسازد:
برقراری رابطه جنسی در دو جنس موجب آزاد سازی مواد شیمایی میگردد که احساس دلبستگی را در آنها پدید می آورد. آیا شما میخواهید اجازه دهید تا مواد شیمیایی مغز شما برای شما تصمیم گیری کنند که به چه کسی دلبستگی پیدا کنید؟ دست نگه دارید شما با این کار رنج بزرگی را به جان خواهید خرید زمانی که باید از شریک خود جدا گردید اما به سبب برقراری رابطه جنسی به وی دلبسته شده اید.

 


 

?- رابطه جنسی دامنه انتخاب شما را محدود میسازد: رابطه جنسی شما را ملزم میسازد تا شتابزده و خیلی زود هنگام در مورد رابطه تان تصمیم بگیرید و سناریوی دهشتناک تر آنکه  باردار بودن، شما را در امر تصمیم گیری و انتخاب در تنگنا قرار دهد. هنگامی که با شریک خود رابطه جنسی برقرار نکرده باشید آسانتر میتوانید خود را از یک رابطه ناسالم بیرون بکشید.


?- انتظار و پیش بینی استرس زاست، اما شیرین و مهیج:
یکدیگر را از آن محروم نسازید. این در سرشت انسان است که چیزی را که با تلاش و انتظار بیشتر بدست می آورد، بیشتر هم قدرش را می داند. همچنین رابطه جنسی زود هنگام مرحله خیالپردازیها و رویاهای ما نسبت به محبوبمان را عملا حذف میکند و شور و هیجان عاشقی را کمرنگ و کسالت بار میسازد.


?- برقراری رابطه جنسی زود هنگام و شتابزده بر عدم خویشتنداری و فقدان احترام دلالت دارد:
زمانی که شریک شما این فرصت را به شما نمیدهد تا پس از شناخت کافی  و مبتنی بر عقل و رضایت کامل شما رابطه جنسی آغاز گردد و یا به شما تنها به یک ابزار جنسی مینگرد در واقع احترامی برای شما قائل نیست. همچنین عدم توانایی در کنترل غرایز در فرد میتواند گواهی بر بی ارادگی و خیانت کار بودن وی نیز باشد. اینگونه نتیجه گیری ها ممکن است کاملا غلط و نادرست باشد اما چرا باید یک موضوع پیچیده را بغرنج تر کرد؟

 


 

?- پیشگیری از بیماریهای مقاربتی: شما هنگامی که نسبت به طرف مقابل خود شناخت کافی ندارید هرگز نباید ریسک کنید و خود را در معرض انواع بیماریهای آمیزشی قرار دهید.

 

?- مردان بی انگیزه: یکی از مهمترین انگیزه های مردان از برقراری رابطه با جنس مخالف خود امید به برقراری رابطه جنسی با وی است. بنابراین دختران نباید زود هنگام و شتابزده اقدام به برقراری رابطه جنسی کنند زیرا با این کار ممکن است شانس خود را برای ازدواج با فرد به میزان زیادی از دست بدهند. همچنین دخترانی که خیلی زود به رابطه جنسی تن میدهند نزد مردان ارج و قربی نخواهند داشت.




| *| نوشته شده در جمعه 89/8/7 و ساعت 5:12 عصر توسط مهرناز | نظرات ( )

سلام

باز قسمت شد و یه بار دیگه هم اومدم...

اومدم تا چند خط بنویسم...

به اینکه عشق واقعا یعنی چی؟؟؟؟

دو تا آدم با هم باشن

با زبون مدام داد بزنن عاشق هم هستن.

اما توو عمل چی؟؟؟

عشق بی عمل واقعا عشقه؟؟؟

منکه بعید بدونم...

عشقی که هیچ از خود گذشتگیی تووش نباشه عشقه؟؟؟

منکه بعید میدوونم...

عشقی که تووش حرمتها شکسته بشه و مدام بی احترامی بشه توش عشقه؟؟؟

منکه بعید میدونم...

عشقی که طرف وقابلت ه خاطرت همه کار بکنه.اما تو همش اشتباه کنی و طلبکار باشی و اشتباهتو گردن نگیری و هرچ از دهنت در میاد به عشقت بگی اون عشقه؟؟؟

منکه بعید میدونم...

اما دیگه بعید هم نمیدونم...

از این مسائل میشه نتیجه گرفت که عشق نیست...

پس بهتره تموم شه...

بازم برمیگردم...




| *| نوشته شده در چهارشنبه 89/8/5 و ساعت 4:15 عصر توسط مهرناز | نظرات ( )
<   <<   16   17   18   19   20   >>   >