عشق و دوستی

      deborah.mihanblog.com

همیشه بودی و هستی و خواهی بود

 

مگر میشود روزی نباشی و من نیز زنده باشم

محال است بی تو یک لحظه نیز نفس کشیده باشم.

دلم لحظه به لحظه با تو است ،

همیشه حس میکنم ، حال و هوای تو غرق در احساسات من است

اینجا دیگر جای آخر من است

قلبت را میگویم عزیزم ،

قلب تو جایگاه همیشگی من است

تو نیز که همیشه بوده ای

همانجا که قلبت را به من هدیه داده ای

هنوز دیوانگی مرا ندیده ای!

من دیوانه ی توام ،

همیشه چشم به راه آمدن توام.

فکری به حال قلبم کن که از حال رفته است

فکر نکن از راه عشق خسته است

او از عشق تو از حال رفته است

همیشه در قلبم بودی و هستی و خواهی بود

زمانی بود که قلبم در آرزوی داشتن تو بود

حالا به آرزویش رسیده است

قلبم تا ابد مال تو است




| *| نوشته شده در دوشنبه 89/10/6 و ساعت 2:57 عصر توسط مهرناز | نظرات ( )

 

رویای با تو بودن را نمی توان نوشت نمی توان گفت و حتی نمیتوان سرود

با تو بودن قصه شیرینی است به وسعت تلخی تنهایی

و داشتن تو فانوسی به روشنایی هر چه تاریکی در نداشتند

و...

و من همچون غربت زده ای در آغوش بی کران دریای بی کسی

به انتظار ساحل نگاهت می نشینم و می مانم تا ابد

وتا وقتی که شبنم زلال احساست زنگار غم را از وجودم بشوید

عشق رویایی من ...
     




| *| نوشته شده در دوشنبه 89/10/6 و ساعت 2:45 عصر توسط مهرناز | نظرات ( )