چه لحظه هایی که در زندگی تو را گم کردم اما تو همیشه کنارم بودی
چه دقیقه ها که حضورت را فراموش کردم اما تو فراموشم نکردی
چه ساعت هایی که غرق در شادی و غرور،
تو رو که پشت همه موفقیت هام قایم شده بودی
از یاد بردم اما تو همیشه به یادم بودی
چه روزهایی که سرم تو لاکم کردم و توی غصه هایی که فکر میکردم
تو برای تلافی کارهای بدم برام فرستادی دست و پا زدم ،
اما تو همیشه کاری کردی که به صلاح من است
وقتی خسته از همه جا و همه کس ناامیدانه به تو پناه آوردم تو پناهم دادی
وقتی از آدم های دور و برم دلم گرفت و دنیا غم هاش رو بهم ارزونی کرد
تو با حضورت به خنده هام هدف دادی ، به گریه هام دلیل دادی ،
به زندگیم ، به نفس کشیدنم رنگ دادی
وقتی قلبم تپید تو همه عظمت و بزرگیت رو تو قلب کوچک و خسته ام جا دادی
وقتی دوستام درددلاشون را برام گفتن و من خالصانه
رو به درگاهت براشون دعا کردم فهمیدم که
غم و غصه های دیگرون بارش سنگین تر از از غصه های خودمه
اون وقت تو وجودم شیرینیه به یاد دیگران بودن رو چشیدم
وقتی بهم بخشیدی و ازم گرفتی فهمیدم این معادله زندگیه
نه غصه خوردن واسه نداشته هاش
و وقتی به ازای نداشته ها بهم چیز های دیگه ای دادی
اونوقت به بزرگی و مهربونیت بیشتر پی بردم
و فهمیدم بیشتر از اون چه که هستی باید مهربون باشی
خدا ی من خیلی دوست دارم خیلی زیاد و به خاطر همه چیز ممنون
دادن هایت ندادن هایت گرفتن هایت
دادن هایت را نعمت ، ندادن هایت را رحمت ، گرفتن هایت را حکمت