عشق و دوستی

خدمات وبلاگ نویسان جوان              www.bahar-20.com

جذابیت چیزی سوای زیبای است. شخصی می تواند زیبا اشد ولی هرگز جذاب نباشد و همچنین می تواند جذاب باشد ولی زیبا نباشد طرز سلوک آدمی انتخاب لباسها , حالت های روانی و ....در این امر, مو است.اگر می خواهید فردی موفق و نافذ در قلب ها باشید و از موفقیت لذت ببرید] نخست باید با خودتان ارتباط صحیح برقرار کنید. زیرا معنی و مفهوم رویداد های زندگی را خودتان تایین می کنید. وقتی تمیز و مرتب باشید این هماهنگی شما را جذاب می کند. آن چه مهم است تمیز و مرتب بودن در عین سادگی است. افرادی که به آراستگی خود توجه ندارند از جذابیت و نفوذ خود بر دیگران می کاهند.بیشتر افراد برای آن که جذاب باشند شلوغ می کنند و مدام حرف می زنند و این بزرگترین اشتباه برای جذاب بودن است. دوستی حرف زیبایی می زد و می گفت:نگفتن صلاح است, کم گفتن طلا است , پر گفتن بلا است
سکوت تاثیر روانی فوق العاده ای دارد و شما را با شخصیت تر و عاقل تر و قابل اعتماد تر معرفی می کند که برای ایجاد صمیمیت و تداوم آن زمینه مساعدی است.ولی سکوت نباید ناشی از خجالت و عدم اعتماد به نفس باشد. در این صورت از جذابیت می کاهد. وقتی نرم و با لطافت و متانت صحبت کنید نخستین گام برای جذاب بودن را برداشته اید. داد و فریاد را نیندازید. ادم های عصبی و خشن برای صمیمیت, نا مناسب هستند و هرگز جذاب نخواهد بود. مودب باشید, افراد بی ادب که ظاهری آراسته دارند هرگز مورد علاقه دیگران نخواهند بود.اگر صبح ناراحت و کسل از خواب بیدار شده اید به جای آرامی بروید و به آهستگی با خود تکرار کنید: من خوشحالم, می می خواهم شاد و جذاب باشم. یا در هنگام برخاستن از خواب به راز و نیاز با پروردگارتان بپردازید و در ادامه بگویید : امروز سلامتی , موفقیت شادی زیبایی جذابیت و صمیمیت به من تعلق دارد و آن گاه در طلب این خواسته ها گام بردارید.همیشه تبسم کنید ولی شوخی زیادی از جذابیت می کاهد. در تبسم , سنگینی و متانت است و جذابیت ولی در خنده و شوخی بی مورد سبکی و کاهش جذابیت.
قاطع باشید و هدفهای تان را مشخص کنید افراد مصمم و پر تلاش, چون همیشه دارای برنامه ریزی منظمی هستند, دارای جذابیت زیادی می باشند.آن ها با اعتماد به نفس به اینجاد روابط صمیمانه خود ادامه می دهند.هدیه دادن فوران و انفجار صمیمیت است. به ویژه اگر طرف مقابل انتظار این هدیه را نداشته باشد و هرگز اهمیتی ندارد که هدیه چه نوع یا جنسی باشد. مهم اهمیت دادن به طرف مقابل است.مواظب صحبت ها و افکارتان باشید زیرا ذهن نیمه هوشیارتان هر اعتقادی را که به زبان بیاورید, در خود حفظ می کند و آن را می پذیرد با صحبت های شیرین و دلچسب روحیه خود را تقویت و شاد کنید و از واژه های نمی توانم و نمی شود و ..... هرگز استفاده نکنید و به این فکر باشید که می خواهید روز خوبی را در کنار خانواده و دوستان با شادی بگذرانید

 

خدمات وبلاگ نویسان جوان              www.zibasazi.bahar-20.com




| *| نوشته شده در دوشنبه 89/7/26 و ساعت 8:44 عصر توسط مهرناز | نظرات ( )

ابراز عشق وعلاقه به همسر

به او بگویید که دوستش دارید
بغل کردن یا بغل شدن
اطمینان پیدا کردن از این موضوع که به اندازه کافی برای او احترام و ارزش قائلید
بوسیدن هنگامیکه دیگران در حال نگاه کردن به شما هستند
بوسیدن زمانیکه مردم شما را نگاه نمی کنند
به او بگویید که برایش ارزش قائل هستید
دست های یکدیگر را بگیرید
رفتن به یک دوچرخه سواری طولانی مدت
تهیه یک هدیه ویژه
هر زمان که نیاز به یک دوست خوب داشت، شما در دسترس باشید
وقت گذراندن در کنار یکدیگر
رفتن به سینما
قدم زدن در جنگل، شانه به شانه هم
ضبط کردن یک نوار پر از آهنگ های عاشقانه
صحبت کردن در مورد احساساتتان
رویاهایتان را با یکدیگر در میان بگذارید
یکدیگر را با تمام وجود در آغوش بگیرید
با هم روی نیمکت پارک بنشینید
با هم قدم بزنید
برای صرف غذا بیرون بروید
پیک نیک بروید
با هم فریزبی بازی کنید
از هم تعریف کنید
با هم داخل جکوزی ریلکس شوید
استخر بروید

بهاربیست                   www.bahar22.comبهاربیست                   www.bahar22.comبهاربیست                   www.bahar22.com




| *| نوشته شده در دوشنبه 89/7/26 و ساعت 8:44 عصر توسط مهرناز | نظرات ( )

توصیه هایی مهم برای روابط زناشویی


1) رابطه ای که در آن بیش از آنچه به شما عشق می ورزند، عشق می ورزید.بهاربیست                   www.bahar22.com


در یک رابطه، هنگامی که فقط یکی از طرفین در اکثر اوقات از لحاظ روحی تعقیب کننده و دیگری تعقیب شونده می‌باشند، سالم نبوده و از تعادل خارج شده و محکوم به شکست خواهد بود.


2) رابطه ای که در آن بیش از آنچه که شما عشق می ورزید، به شما عشق می ورزند. بهاربیست                   www.bahar22.com


در چنین رابطه ای که قلبتان را بطور کامل در طبق اخلاص نگذاشته اید، هیچگاه احساس رضایت نخواهید داشت.بهاربیست                   www.bahar22.com


3) رابطه ای که در آن شیفته توانایی های بالقوه نامزد/همسر خود می باشید. بهاربیست                   www.bahar22.com


داشتن یک رابطه سالم با همسرتان به معنی عشق ورزیدن به او به خاطر کسی که هست، می باشد. نه عشق ورزیدن به او علی رغم کسی که هست و یا به امید کسی که خواهد بود.


4) رابطه ای که درآن ماموریت نجات همسرتان را به عهده دارید.بهاربیست                   www.bahar22.com


معتادین به نجات دیگران نه از آن رو که با همسرشان تفاهم دارند، بلکه به این دلیل که احساس می کنند مجبورند به او کمک کنند، به روابط وارد می شوند. کسانی که ماموریت نجات دیگران را به عهده دارند، غالبا حس ترحم را با عشق اشتباه می گیرند.


5) رابطه ای که در آن به نامزد /همسرتان به عنوان یک الگو و آموزگار چشم دوخته اید.بهاربیست                   www.bahar22.com


وقتی عاشق کسی می شوید که الگوی شماست، مشکل است رابطه ای طبیعی داشته باشید. ممکن است رفتار یا گفته هایتان به گونه ای باشد که گویی برابرید، اما در ذهنتان برای او مرتبه و مقام افزوده ای قائل باشید که این نیز به نوبه خود هر گونه احساس اختیار و قدرت را از شما سلب خواهد کرد.


6) رابطه ای که در آن به دلائل بیرونی شیفته نامزد/همسر خود شده اید.بهاربیست                   www.bahar22.com


هرگاه شیفته یک ویژگی شخصیتی در ابعاد و صورتهای مختلف کسی شدید، از خود بپرسید: اگر این فرد این ویژگی را نداشت آیا همچنان برایم جذاب بود و می خواستم با او ازدواج کنم؟


7) رابطه ای که در آن شما و نامزد / همسرتان از تفاهم جزئی برخوردارید.بهاربیست                   www.bahar22.com


این نوع رابطه می تواند بسیار فریبنده باشد، مخصوصا هنگامی که همان یک زمینه ای که در آن تفاهم برخوردار هستید، برای شما اهمیت زیادی داشته باشد و به راحتی آن را با پیوندی عاشقانه و قوی اشتباه بگیرید.


8) رابطه ای که در آن نامزد/همسر را از روی سرکشی و عصیان انتخاب می کنید.بهاربیست                   www.bahar22.com


گاهی افراد کسانی را برای ازدواج انتخاب می کنند که خصوصیات شخصیتی آنها در تضاد کامل با آنچه که مورد نظر والدینشان می باشد است، در این صورت این امکان وجود دارد که از رابطه خود به عنوان روشی به منظور سرپیچی و عصیان در مقابل والدین خود استفاده می کنید، نه از آنرو که فرد مناسب را یافته اید.


9) رابطه ای که در آن نامزد/همسر را به عنوان عکس العملی در قبال نامزد/همسر قبلی خود انتخاب کرده اید.


در این رابطه، شما فردی را انتخاب می کنید که در او فقط به دنبال آن دسته از ویژگیهایی هستید که رابطه قبلیتان فاقد آنها بوده است.


10) رابطه ای که در آن نامزد/همسرتان از نظر روحی و عاطفی در دسترس شما نیست.بهاربیست                   www.bahar22.com


این نوع از رابطه روابطی را در بر می گیرد که نامزد /همسر از نظر عاطفی و روانی با کسی دیگر درگیر است و بطور کامل نتوانسته است درگیری عاطفی خود را با شخص سوم حل کند.

تصاویر زیبا سازی وبلاگ           Www.bahar22.com       خدمات وبلاگ نویسان جوان




| *| نوشته شده در دوشنبه 89/7/26 و ساعت 8:43 عصر توسط مهرناز | نظرات ( )

سایت NHS (که معادل وزارت بهداشت بریتانیا است) با انتشار یک مقاله علمی منافع متعدد فعالیت جنسی بر سلامت انسان را تشریح نموده است.بر اسا این مقاله آزاد شدن اندورفین در زمان ارگاسم باعث تحریک سلولهای ایمنی بدن، افزایش طول عمر، بهبود سلامت روانی و کاهش حملات قلبی می گردد. همچنین فعالیت جنسی با سوزاندن 300کالری در ساعت باعث تناسب اندام و ظاهر جوان تر می گردد. کاهش چین و چروک پوست، افزایش درخشندگی مو، تقویت عضلات و استخوانها و اعتلای احساسات درونی از دیگر اثرات سودمند فعالیت جنسی است.

تصاویر زیبا سازی وبلاگ           Www.bahar22.com       خدمات وبلاگ نویسان جوانبهاربیست                   www.bahar22.comبهاربیست                   www.bahar22.com



| *| نوشته شده در دوشنبه 89/7/26 و ساعت 8:41 عصر توسط مهرناز | نظرات ( )

همسرم یک الگوی معنوی پیدا کرده تا بتواند به کمک آن، دوران کودکی خود را پاک کند. شوهرم بیشتر مایل است با همکارانش اوقات خود را بگذراند.

آیا این زندگی دوام خواهد آورد؟

صحبتهای زن:

سودابه  43 ساله، صاحب یک فروشگاه بزرگ پوشاک در حالی که به شدت گریه می کند می گوید: " احساس می کنم زیر پایم خالی است. ازدواج ما، ازدواج ایده آلی نبوده ولی همیشه احساس می کردم ما به هم تعلق داشته ایم. اصلا" نمی دانم چکار باید بکنم.کامران می گوید تو عوض شدی، در حالی که احساس میکنم به کسی دیگر علاقمند شده است."

"او در یکی از مراکز پزشکی مشغول به کار است و در همانجا هم با آذین، یکی از منشی های مرکز، ارتباط پیدا کرده. ظاهرا" آنها نقاط مشترک زیادی دارند با وجود آنکه آذین 15 سال کوچکتر از کامران است. کامران با اصرار می گوید ارتباط آنها فیزیکی نیست ولی من مطمئنم اینطور که پیش می رود کار به آنجا هم خواهد کشید."

"در یک مورد حق با کامران است. من دیگر آن سودابه ای که 21 سال پیش با او ازدواج کرد نیستم. و خدا را شکر اصلا" هم مایل نیستم مثل آن وقتها باشم. چیزی که در وجود من مفقود بود عزت نفس بود، و همین هم باعث شده بود کامران به سمت من کشیده شود. او متاسفانه فکر می کند باید از همه حمایت کند."

"من بچگی خوبی نداشتم - گذشته ام بسیار سخت بود. فرزند سوم و تنها دختر یک زوج معتاد بودم . پدرم تاجر بود. او به کوچکترین بهانه ای ما را کتک میزد و من و برادرانم هیچ گاه طعم خوش محبت پدری را به خوبی در زندگی مان حس نکردیم. مادرم هم از او آزار می دید ولی به جای آنکه از من طرفداری کند، کاری می کرد که مایوس و ضعیف تر شوم. او در مقابل دوستانش مرا مسخره می کرد. کاری کرده بود که همیشه احساس کنم هرگز هیچ کس مرا دوست نخواهد داشت."

" تنها دلخوشی من ارتباط محترمانه و محبت آمیزم با برادر بزرگم بود او همیشه در آن دوران سخت حامی و یاورم بود و به نوعی خلا عاطفی کمبود محبت والدینم را جبران میکرد. هنوز هم از مدرسه متنفرم. دوستان خیلی محدودی در مدرسه داشتم و به دبیرستان هم نرفتم. به جای درس خواندن، در یک فروشگاه بزرگ پوشاک کار پیدا کردم. حقوقم خیلی ناچیز بود ولی همینکه  زمانی را در روز فارغ از محیط خانه بودم  مرا راضی می کرد . بعد از ازدواجم هم بندرت آنها را دیدم و امروز هم که هیچ ارتباطی با آنها ندارم."

" چند سال بعد که صاحب فروشگاه باز نشسته شد، توانستم روی پای خودم بایستم. با گرفتن وام، فروشگاه را خریدم. حالا فقط پنج نفر در فروشگاه من از سراسر کشور سفارش می گیرند. سال گذشت100 میلیون تومان درآمد داشتم."

..... او ادامه می دهد:

"وقتی 21 ساله بودم با کامران آشنا شدم. او 25 ساله و دانشجوی سال آخر پزشکی بود. چند ماه از آشنایی ما می گذشت که احساس کردم می توانم به او اطمینان کنم و در مورد دوران کودکی ام با او صحبت کردم. به شدت متاثر شده بود و من هنوز هم فکر می کنم یکی از دلایل ازدواج او با من، حمایت از من و کمک به فراموش کردن آن دوره ی وحشتناک بوده است. من هنوز هم حس می کنم ارتباط معنوی عمیقی با او دارم. احساس می کنم خدمتی که او به من کرد را هیچ کس دیگری نکرده است."

" سال بعد با هم ازدواج کردیم و 10 ماه بعد دوقلو هایمان ، دنیا و دیبا ، بدنیا آمدند. چند سال بعد از آن، خیلی سریع گذشت. پذیرش مسئولیت مادرانه مرا به شدت مشغول کرده بود. سه سال پیش که دخترها به دبیرستان رفتند ناگهان متوجه شدم چقدر برای سر و صداها و هیاهو های آنها دلتنگ شده ام. بنابراین روزهای بیشتری را به کار بیرون از خانه ام اختصاص دادم و در جلسات مباحثات زنان که در خارج از شهر برگزار می شد شرکت می کردم." در همان دوران بود که به خواندن کتابهای روانشناسی پرداختم و چشمانم به راهی جدید برای رسیدن به آرامش درونی باز شد. از آن به بعد در جلسات هفتگی و سخنرانی های گروهی شرکت می کردم. و به این ترتیب الگوی معنوی جدیدی یافتم و باورهایم کاملا" عوض شد.  یوگا کار می کردم و غذاهای طبیعی می خوردم و محصولاتی را می خریدم که به طبیعت آسیب نمی رساندند. کامران این شیوه را به هیچ وجه نمی پسندید . او مدام به خاطر غذاهای سالمی که جایگزین خرت و پرت های موردعلاقه اش کرده ام غر می زند. علاوه بر این ارتباط ما با هم خیلی خیلی کم شده. هرگز در مورد کار ش حرف نمی زند، من هم دیگر چیزی از او نمی پرسم."

" خجالت آور است...ما با هم غریبه شده ایم. هرگز فراموش نمی کنم در یکی از بعدازظهرهای دوران ماه عسلمان وقتی در کوهستان مه گرفته گم شده بودیم، هر دو فهمیدیم که اعتقاد عمیقی به هم داریم و حاضریم جانمان را فدای هم کنیم. کامران تنها کسی بود که احساس می کردم به خاطر من زنده است. خیلی دلم می خواهد که باور کنم هنوز هم ارتباط قلبی بین ما محکم است. اما الآن او یکی دیگر را پیدا کرده و قلب مرا شکسته است."   صحبتهای مرد:

کامران، 47 ساله ، می گوید : " سودابه، همه چیز را اشتباه تعبیر می کند من نمی خواهم از او جدا شوم . آنچه که من می خواهم ارتباطی است که در آن هر دو طرف به هم توجه کنند و همه چیز را بین خود تقسیم کنند. آشنایی من با همکارم آذین به من نشان داد که ارتباطی که بین من و سودابه وجود دارد ارتباط زناشویی نیست. ما حتی بندرت در یک اتاق می خوابیم. ما حتی باهم در یک خلوت مطبوع حرف نمی زنیم ، شوخی نمی کنیم و خلاصه هیچ ارتباط خصوصی نداریم. من نمی توانم باور کنم که سودابه حتی من را دوست داشته باشد."

" قبل از اینکه دخترانمان به دبیرستان بروند، محور همه ی ابعاد زندگی ما، آنها بودند. تا آن زمان سودابه به راحتی همه ی وظایف خود را انجام می داد. دومین باری که او را دیدم فهمیدم که او از پس هر کاری بر می آید. اما شاید فشار آن همه سختی ها و زحمات بود که نهایتا" فریاد اعتراضات او را بلند کرد. او به شدت حساس و زود رنج شده است و مدام ابراز خستگی می کند، اما اگر من راه حلی پیشنهاد کنم، مثل کمک گرفتن از کسی ، مرا به موعظه یا سرزنش کردن متهم می کند. احساس می کنم شدیدا" در حاشیه ی زندگی او قرار گرفته ام. اعتراف می کنم که مفاهیم معنوی که برای او مطرح شده و الگوهایی که برای خود تعیین کرده، برای من قابل فهم نیست. از نظر من مردی که او مرتب در سمینارهایش شرکت می کند، یک شیاد است. او مبالغ هنگفتی پول می گیرد تا آنچه را که همه می دانند را به شکلی دیگر برایشان تکرار کند. اما اگر این را بگویم او با بد خلقی هزار دلیل برای کج فهمی من آورده و می رود.

" اگر او هم تمایلی برای اصلاح این وضع نشان می داد خوب بود ولی من که نمی خواهم به زور او را وادار کنم نوع ارتباطش را با من عوض کند. او خرید محصولاتی که خودش تایید نمی کند را قدغن کرده است. اگر اتفاقا" من فراموش کنم و چیزی بخرم و به خانه بیاورم که او ممنوع کرده بوده با من مثل یک مجرم خطرناک رفتار می کند. من فقط اجازه دارم شیر بدون چربی و روغن کانولا و شناسنامه دار بخرم. سالها بود که ما یک شیشه شوی خاص می خریدیم اما الآن شیشه شوی در کار نیست، فقط اجازه داریم از سرکه، آب و آبلیمو برای شستن شیشه ها استفاده کنیم. هر محصولی که می خریم حتما" باید تهیه شده از مواد بازیابی شده باشد یا در کارخانه ای تولید شده باشد که آن مواد را روی حیوانات آزمایش نمی کنند. همچنین او با گروهی از افراد مسن مراوده پیدا کرده که من هیچ زبان مشترکی با آنها ندارم."

" من به دنبال یک زندگی ایده آل نیستم، فقط می خواهم همان زندگی که داشتیم را داشته باشم. من دوستان قدیمیمان را دوست دارم. یکی از همین دوستان، اولین بار سودابه را به من معرفی کرد. روزی که برای اولین بار همدیگر را دیدیم مثل یک ثانیه گذشت ؛ و من همیشه در کنار سودابه احساس همان روز اول را داشتم. هنوز مدت زیادی از آشنایی ما نگذشته بود که او راجع به دوران کودکی اش برای من حرف زد. من شگفت زده و متعجب بودم نه تنها به خاطر تحمل این همه رنج و سختی بلکه به دلیل رشد و بالندگی او در چنین محیطی. من بیشتر از همه عاشق، پر انرژی بودن او بودم. یادم می آید به او قول دادم همیشه در کنارش خواهم بود.

.....او ادامه می دهد :

" نمی خواهم بگویم همه چیز تقصیر سودابه بوده. او راست می گوید، من هرگز نمی خواستم در مورد محیط کارم با او حرف بزنم. سرو کار من مدام با افراد بیمار و ناخوش است ؛ در خانه نیاز به استراحت دارم. ضمن آنکه من هیچوقت نمی توانستم در مورد مسائل شخصی ام خوب حرف بزنم . شاید به خاطر آنکه هرگز این کار را یاد نگرفته ام. دوران کودکی سودابه داستان وحشتناکی بوده است ولی من هم زندگی کسالت باری داشته ام. پدرم در یک شرکت بیمه کار می کرد. وقتی به خانه برمی گشت شام می خورد، جلوی تلوزیون لم می داد و بعد هم می رفت و می خوابید. مادرم منشی بود و وقتی بیشتر مادران در خانه بودند، سر کار بود و من و برادرانم مجبور بودیم بعد از مدرسه برویم خانه ی همسایه. هیچ کدام از ما در مورد اتفاقاتی که در طول روز برایمان افتاده بود با هم حرف نمی زدیم. من اگر از چیزی ناراحت می شدم، عادت کرده بودم که در دلم نگه دارم. من پسر بچه ای بودم که همیشه احساس تنهایی و بی کسی می کردم....همان احساسی که امروز در زندگی مشترکمان دارم.

"حدود یک سال پیش بود که با آذین آشنا شدم. او هم زندگی زناشویی موفقی نداشته. همسرش از او خواسته کارش را رها کند و بچه دار شود اما او قبول نکرده . روابط من و آذین عاشقانه نبود، اما اگر من می گذاشتم می توانست به آن مسیر برود. من با او بیش از سودابه حرف می زدم. مطمئنم آذین بیشتر به من فکر می کند تا سودابه. او به من نشان داده که چقدر در زندگی مشترکم با سودابه، محرومم. من هنوز هم مایلم زندگیم  را نجات دهم....و امیدوارم خیلی دیر نشده باشد.

صحبتهای مشاور :

مشاور می گوید: "مراجعه ی این زوج به دفتر من به دلیل احساساتی شدن کامران بود. من تعجب نکرده بودم. شاید گاهی احساساتی شدن شوهر جدی گرفته نشود اما زنی که فوران احساسات شوهرش را ببیند می تواند متعجب شود و تحت تاثیر قرار بگیرد. نادیده گرفتن احساسات یک نفر و عدم اطمینان به درونیات او چیزی است که سودابه از دوران بچگی فرا گرفته. همچنین او انفکاک و فاصله افتادن بین یک زن و شوهر را به چشم خود دیده است."

" در حالیکه افشاگری کامران اعتماد به نفس سودابه را هدف قرار داده، خبر خوش این است که کامران می خواهد برای نجات زندگی خود کاری بکند. در اولین جلسه ی مشاوره کامران به سودابه قول داد دیگر با آذین قرار ملاقات نگذارد و همه ی توان و تمرکز خود را برای حفظ زندگی مشترکشان به کار گیرد. "

"اول از آنها خواستم فاکتورهایی که باعث فاصله افتادن میان آنان شده را پیدا کنند. سودابه و کامران با تمام انرژی سعی می کردند آنچه را که به زندگی آنها نفوذ کرده و موجب جدایی آنها از یکدیگر شده را پیدا کنند. ازدواج ادامه ی روند رشد و انطباق است، ولی وقتی یکی از طرفین تغییر می کند ( در هر مرحله ای)، برای طرف مقابل پذیرش این تغییر کار ساده ای نیست."

" زندگی مشترک کامران و سودابه همیشه یک زندگی معمولی بوده است - بد نبوده ولی خوب هم نبوده. با بدنیا آمدن بچه ها به عنوان یک دغدغه ی مشترک و تعدیل کننده ی تفاوتها و مشاجرات، ارتباط دوستانه و خلوت آنها مورد غفلت واقع شده است. آنها بندرت در کنار هم نشسته اند و با هم حرف زده اند."

" در خانواده ی کامران صحبت کردن در مورد خود، وجود نداشته است، بنابراین برای او حتی صحبت کردن با سودابه در مورد آنکه روز را چگونه گذرانده سخت است. او عادت کرده است حرفهایش را در سینه نگه دارد. از طرف دیگر سودابه نیز بندرت راجع به کودکی خود حرف می زند. او معتقد است اگردر همه ی ابعاد زندگی بتواند ممتاز باشد، از شر آن دوران خلاص می شود و می تواند آنرا به فراموشی بسپارد. اما درونیات آزار دهنده و کشمکش ها، نیاز به فضای لازم دارند تا بروز کنند و در مورد آنها حرف زده شود تا درمان شوند. وقتی کامران کاوش های معنوی سودابه را پست می شمارد، سودابه همان احساسی را خواهد داشت که به عنوان یک دختر بچه ی بی پناه تجربه کرده بود.

....و مشاور ادامه می دهد :

گوش دادن به حرفهای یکدیگر و ابراز احساسات مختلف طرفین، این امکان را فراهم می کند که هر دو با نگاه بخشایشگر به هم نگاه کنند. ما چندین جلسه با سودابه در مورد خشم او نسبت به والدینش صحبت کردیم. هرچه بیشتر حرف می زدیم، بیشتر متوجه می شد که آنها تا چه حد مشکل روحی، روانی داشته اند و در نهایت او توانست بفهمد که تقصیری متوجه خودش نبوده و دیگر از دست خودش عصبانی نبود. وقتی متوجه شد که احساسات منفی او در مورد خودش بیجا بوده، همانطور که کامران را نیز بیهوده مقصر می دانسته است....فضا برای شکوفایی و ابراز احساسات عاشقانه میان آن دو فراهم شد.

" از آ

" جلسات مشاوره ی ما 6 ماه بطول انجامید. در جلسه ی آخر احساس کردم که آنها کاملا" دریافته اند که چه تفاوتهایی با هم دارند و چه چیزها و چه کسانی این تفاوتها را بوجود آورده اند. اکنون آنها از صمیم قلب برای انطباق با هم می کوشند و هرگز اجازه نمی دهند مشکلات کوچکشان حل نشده باقی بماند. کامران می گوید : "ممکن است ما اختلاف سلیقه هایی داشته باشیم ولی عشق و احترامی که بین ما است دو طرفه و بی نظیر است."

نجاییکه هیچ کس نمی تواند خود را در اختیار دیگری قرار دهد مگر آنکه از طرف او احساس امنیت کند، از هر دوی آنها خواستم به من بگویند مایلند طرف مقابلشان چه تغییری بکند تا او بتواند به او اطمینان کند و در کنارش احساس امنیت و آرامش داشته باشد. سودابه گفت : " می خواهم کامران دیگر مرا نصیحت یا سرزنش نکند" و کامران گفت : " نمی دانم چطور به او بگویم که چقدر احساس حقارت می کنم و چقدر اذیت می شوم از اینکه در زندگی جدید او هیچ جایگاهی ندارم". سودابه موافقت کرد که کامران را دعوت کند تا با همه ی دوستان جدید او آشنا شود و تک تک آنها را بشناسد. در مقابل کامران نیز به او قول داد برای آنچه که در مورد سودابه نمی فهمد صبورتر باشد و به او فرصت توضیح دادن بدهد. آنها هردو قول دادند همه ی تلاش خود را بکنند تا برای هم همسران خوبی باشند. خلاصه آنکه کامران و سودابه فرصتی برای خود فراهم کردند که نسبت به هم بیشتر احساس مسئولیت کنند و کمتر از خودشان دفاع کنند؛ به جای توهین و تحقیر، با مهربانی و محبت با هم حرف بزنند و بیشتر فضای مفرح و لذت بخش برای یکدیگر بسازند تا فضایی خشک و جدی.

تصاویر زیبا سازی وبلاگ           Www.bahar22.com       خدمات وبلاگ نویسان جوانبهاربیست                   www.bahar22.com




| *| نوشته شده در دوشنبه 89/7/26 و ساعت 8:41 عصر توسط مهرناز | نظرات ( )

متخصصین کودکان متعقدند که اولین سالهای زندگی کودک اولین سالهای یادگیری است.
شما برای تحریک کودک یا نوزاد نوپای تان نیازی به موزیک کلاسیک، نوارهای زبان، یا کارتهای رنگی براق ندارید. بهترین وسیله یادگیری خود شما هستید. حرف بزنید، آواز بخوانید، کتاب بخوانید، و با همدیگر بخندید.
این همه آن چیزی است که بهتر است هرروز انجام دهید. اما بعضی وقتها فکرکردن به راه های جدید برای تشویق و تحریک کوچولویتان سخت است به خصوص بعد از یک بیدار خوابی شبانه برای آرام کردن گریه اش این کار را سخت‌تر نیز می‌کند.
اما پنجاه راه علمی، سرگرم کننده و با کارآمد ما الهام بخش شما خواهد بود.
?) تماس چشمی داشته باشید:
از کوتاه ترین لحظات وقتی که چشمهای نوزاد شما باز است استفاده کنید، مستقیم به آنها نگاه کنید. نوزتدان چهره ها را خیلی زود تشخیص می دهند و چهره شما مهمتر از همه است. هر وقت که او به شما خیره شد در واقع در حال ساخت حافظه‌اش است.
?) وراجی نکنید:
اگرپشت سر هم حرف بزنید ممکن است نگاهی بی روح نسیب شما شود اما اگربرای مدت کوتاهی ساکت بمانید زمانی که نوزاد شما سعی در حرف زدن دارد متوجه خواهید شد که اوخیلی زود آهنگ گفتار شمارامی فهمد وجای خالی مکالمه تان را پرمی کند.
?) اگر ممکن است از شیر خودتان به او دهید:
و تاجایی که می توانید آن راطولانی کنید. برطبق تحقیقات کودکانی که ازشیرمادرتغذیه می کنند آی کیوی بالاتری دارند. بعلاوه زمان پرستاری ازنوزادتان بهترین وقت برای پیوند با اوست آن هم وقتی که برای او آواز می خوانید، حرف می زنید یا زمانی که به آرامی موهای نرم دلبندتان را نوازش می کنید.
?) برای اوزبان درازی کنید:
مطالعات نشان داده است که نوزادان دو سه روزه می توانند حرکات مربوط به صورت را تقلید کنند. این نشان می دهد که آنها خیلی زود موفق به حل مسائل می شوند.
?) اجازه دهید خود را در آیینه ببیند:
آیا تا به حال دیده اید که به آیینه خیره شود؟ درابتدا ممکن است، فکرکند که کودک زیبای دیگری را تماشا می کند. اما اودوست دارد بچه دیگری بسازد ودستهایش را تکان دهد وبخندد.
?) شصت پایش را قلقلک دهید:
در واقع همه پایش را قلقلک دهید یا به آرامی لمس کنید. خنده اولین مرحله برای رشد حس بزله گویی وسرگرم کننده بودن اوست.
?) تفاوت یا نابرابری خلق کنید:
دوتا عکس را به فاصله هشت تا دوازده اینچی از صورت او نگه دارید. آنها بایستی شبیه بهم باشند، اما یک تفاوت کوچک بینشان باشد، مثلا دریکی درخت وجد داشته باشد ودر عکس دیگردرختی نباشد. حتی نوزاد جلو وعقب می رود وبه آن نگاه خواهد کرد.اومتوجه تمایز آنهامی شود.این کار اورابرای مرحله شناسایی حروف وبعد کتاب خواندن آماده می کند.
?) اورانیزدرآنچه که می بینید سهیم کنید:
گاهی کودک خود را برای پیاده روی ببرید. آنچه را که می بینید برای او تعریف کنید. مثلا بگویید"آن یک سگ کوچولو، یا درختهای بزرگ را ببین" جمله های کامل برایش بگویید واین فرصت رابدهید که شانس ساخت جملات وکلمات بی حدی را داشته باشد.
?) کودکانه با او حرف بزنید:
کودک به گفتار و صدای احمقانه شما، آهنگ مناسب می‌دهد و آن را با زبان کودکانه خود تنظیم می کند.
??) ترانه‌ای بخوانید:
تا آنجایی که می توانید ترانه های آهنگین یاد بگیرید، یا اشعار خود یا گفتارتان را آهنگین کنید. مثلاً وقتی می خواهید کهنه دلبندتان را عوض کنید، کاری که آنجام می دهید را برایش آهنگین تعریف کنید" کهنه اش وعوض کنم....."بعضی از محققین می گویند، یادگیری ریتم و موزیک به یادگیری بهتر ریاضیات کمک می کند.
??) از زمان تعویض لباس و کهنه اش بهره جویید:
زمانی که کهنه اش را تعویض می کنید، بخش هایی از بدنش را به او یاد بدهید یا درزمان تعویض لباس هایش ترتیب لباس پوشیدن را برایش تعریف کنید تا برای دفعه بعد از شما پیشدستی کند، مثلا بپرسید حالا نوبت چی بپوشیم؟
??) برایش زمین بازی شوید:
روی کف اتاق دراز بکشید واجازه دهید از شما بالا برود یا روی شما بخزد، چهاردست و پا برود. این ازخیلی سالنهای بازی ارزانتر است در ضمن شما به او در پیشرفت هماهنگی اعضای بدنش و حل ماهرانه مسائل کمک می کنید.
??) با هم به خرید بروید:
وقتی که ازرقصیدن وآواز خواندن خسته شدید ونیازبه یک وقفه دراین کارها داشتید با هم به خرید بروید، رنگها، چهره ها، صداها، بهترین سرگرمی را برای کودک شما فراهم می کند.
??) عملکرد خیلی چیزها را به او نشان بدهید:
وقتی اعلام می کنید "الان می خوام لامپ را روشن کنم" قبل از اینکه کلید برق را بزنید به او علت واثرش را توضیح دهید.
??) او را شگفت زده کنید:
گاهی اوقات به آرامی روی صورت ، دستها، شکمش، فوت کنید . این کار او را خوشحال می کند. به آرامی برای اوسوت بزنید وبه عکس العمل وپیش دستی کردنش نگاه کنید!
??) قاپیدن پارچه ها:
اگرفرزندتان، کشیدن پارچه های روی میز واجسام دیگر را دوست دارد، به او اجازه دهید این کار را انجام دهد. شما سرگرمی های حساسی دارید که او می تواند به راحتی آنها را مچاله کند واز اوطو بیاندازد. اسباب بازی های کوچک را زیر پارچه ها مخفی کنید وبا پیدا کردنش اورا هیجان زده کنید.
??) کتاب بخوانید:
دوباره ودوباره کتاب را بخوانید. دانشمندان فهمیده اند که کودکان حدود هشت ماه وبالا تر می توانند ترتیب لغات را در داستان تشخیص دهند وآنها را یاد بگیرند.بخصوص وقتی که دو یا سه بار خوانده شود، دانشمندان معتقد ند که چند بار خواندن یک داستان به یادگیری زبان به آنها کمک می کند.
??) با او دالی بازی کنید:
مخفی شوید یا جستجوی مضحکی را برای آنکه اوبیشتر بخندد انجام دهید، کودک شما یاد می گیرد که بعضی اشیائ وموضوعات ناپدید می شوند وناگهان ظاهر می شوند.
??) حس لامسه اش را تحریک کنید:
پارچه هایی را با بافت های مختلف چون ابریشمی، پشمی، لنین تهیه کنید وآنها را به آرامی روی گونه ها، پا ها وشکمش حرکت دهید وبرایش هر حسی از لمس این پارچه ها را توضیح دهید.
??) فراموش نکنید به او فرصت استراحت بدهید:
هرروز چند دقیقه ای را با فرزندتان روی زمین بنشینید، بدون اینکه موزیکی پخش شود با هم به آرامی نفس بکشید یا با او حقه بازی کنید. مثلا در بازی به او حقه بزنید، اجازه دهید حقه شما را کشف کند وتوجه داشته باشید که چه وقتی متوجه این حقه می شود.
??) آلبوم خانوادگی بسازید:
آلبومی که شامل عکسهایی از خویشان نزدیک ودور باشد. اورا دربین عکسهای درون خانه بچرخانید این حافظه کودک شمارا می سازد، مثلا وقتی مادربزرگ تلفن می کند همانطور که صدای مادربزرگ را گوش می دهد عکس مادربزرگ را نیز به او نشان بدهید.
??) اجازه دهید با غذایش بازی کند:
وقتی برای غذا خوردن آماده است، همراه غذا خوردنش اجازه دهید اجزای غذایش را لمس کند. بخصوص وقتی غذا شامل نخود فرنکی پخته، غلات، پستا، یا تکه های بزرگی از طالبی و امثال اینهاست را با انگشتانش بگیرد و احساسش را نسبت به آنها کشف کند.
??) اسباب‌بازی‌هایش را جمع کنید:
حتی اگر اینطور به نظر می رسد که او از تکرار به زمین انداختن اسباب بازی هایش لذت می برد واین کار شما را دیوانه می کند اشکالی ندارد برای او جمع کنید ودوباره به دستش دهید او درحال یادگیری قانون جاذبه است.
حتی می توانید چند کاغذ نم‌دار و مچاله شده یا چند توپ بیس بال به او بدهید ودر پایین صندلی اش یک سطل بگذارید تا برای انداختن آنها هدفمند شود.
??) تمرین بازی سه کارت(یک بازی معروف مکزیکی):
چند ظرف خالی پلاستیکی انتخاب کنید ویکی از اسباب بازی های کوچکش را زیر یکی از ظرف ها مخفی کنید، بعد ظرف ها را حرکت دهید سپس اجازه دهید او ظرفی را که محتوای اسباب بازی است را پیدا کند.
??) میدان بازی شبیه تمرینات نظامی بسازید:
برای تمرین مهارتهای حرکتی می توانید ازابزار ساده ای چون کوسنهای مبل، بالشتها، جعبه ها، واسباب بازی های خودش استفاده کنید. آنها را روی زمین بچینید و به کوچولوی خود نشان دهید که چطور روی آنها یا زیر آنها بخزد یا در اطراف آنها بچرخد.
??) دنبال بازی کنید:
سراسر خانه را چهار دست و پا با سرعت های متفاوت بروید و در مکانی جالب برای یازی بیاستید.
??) حالا از رهبریش پیروی کنید:
همانطور که کودک شما بزرگ می شود بازیهای تازه ای را ابداع می کند و می خواهد بداند که آیا هرکاری که او انجام می دهد شما هم انجام خواهید داد، مثلا صدای احمقانه درآوردن یا چهار دست وپا به عقب رفتن یا بی جهت خندیدن.
??) صورت مضحکی داشته باشید:
لپهایتان را باد کنید واجازه دهید او بینی شمارا لمس کند وقتی این کار را کرد ناگهان پف....... اجازه دهید گوشتان را بکشد وسپس برایش زبان درازی کنید.وقتی به سرتان دست می زندصداهای جالبی دربیاورید وسپس همان کارهارا سه یا چهار مرتبه تکرارکنید، وبعد قانون بازی را تغییر دهید تا برای ادامه آن حدس بزند.
??) کمک کنید مسیرش را تجربه کند:
او را بغل کنید ودرخانه گشتی بزنید دستش را به پنجره سرد بزنید، یا پارچه های نرم به دستش بدهید یا اجازه دهید برگ لطیف بعضی از گیاهان را در دست بگیردیا دیگر اشیائی که ایمن هستند ودرحین سفرخانگی اسم اشیائ را برایش بگویید.
??) داستانهای بلند تعریف کنید:
یکی از داستانهای دلخواهش را انتخاب کنید وبجای اسم شخصیت اصلی نام او را ببرید تا برایش جالبتر شود.
??) کتاب باغ وحش بسازید:
در دیدار بعدی از باغ وحش عکس هایی از حیوانات مورد علاقه اش تهیه کنید و آنها را در کتابش بیاورید وبرای هر کدام اسمی بگذارید وآن کتاب را باهم بخوانید یعنی برایش داستانی تعریف کنید وصدای حیوانات را تشبیه کنید.
??) (بعضی وقتها) اجازه دهید ریاست کند:
هروقت که امکان دارداجازه دهید اوانتخابی بین دوآیتم داشته باشد مثلا بین دورنگ نوشیدنی دروقت غذا، اومی فهمد که تصمیمش محترم است ودر این حین تمرینی درباره رنگها داشته باشید.
??) او را در مرکز توجه قراردهید:
فیلمهای قدیمی خانگی را باهم تماشا کنید مثل فیلمهایی از اولین حمامش یابازی با پدربزرگ و نیز داستانش را تعریف کنید این به ساخت زبان وحافظه اش کمک می کند.
??) همه چیز را بشمرید:
مثلا تعداد بلوک هایی که می تواند روی هم قراردهد یا تعدادپله های خانه تان، یا انگشتهای دست وپایش را بشمرید. عادت کنید باصدای بلند بشمرید زیرا اوخیلی زود در شمردن به شما ملحق می شود.
??) بهترین زمان فهمیدن وقت داستان تعریف کردن است:
به جزئیات ریزدر تصویرها اشاره کنید ودرباره آنها ازاو سوال بپرسیدمثلا چرا فکر می کنی اونمی تواند تخم مرغ بخورد؟ وامثال این سوالات که می توانید ردداستانها پیدا کنید.
??) تلوزیون را خاموش کنید:
مغز کودک شما احتیاج دارد یکی یکی مسائل را حل و فصل کند.
??) چشم اندازش را تغییر دهید:
صندلی بلند کودکتان را به طرف دیگر میز ببرید، با این کار حافظه کودک را نسبت به چیدمان غذاها روی میز تغییر می دهید.
??) کوچولوی من بچرخ و برقص:
به اویاد بدهید مثل یک مرغ مضحک بچرخد و قدقد کند یا مثل یک رقاصه باله برقصد.
??) بازی حافظه با سری از عکس ها:
تصاویری از چهره های افراد مهم درزندگی کودک تهیه کنید واز هرکدام دوتا داشته باشید. عکس ها را به پشت روی زمین بچینیدوبعد اجازه دهید کودک دوتا عکس مشابه را پیدا کند. همانطور که اوبزرگتر می شود دربازی حافظه تغییراتی ایجاد کنید.
??) در باران بازی کنید:
توی چاله های کوچک پرآب بپرید، روی علفهای خیس با هم بنشینید، این کارها جالب هستند، اگرچه کثیف و شلخته می شوید ولی در این راه او فرق بین خشکی و رطوبت را می فهمد.
??) حشرات(جوجوها) را شکار کنید:
تصویر حشرات بی ضرر مثل کفش دوزک، جیرجیرک، یا پروانه‌ها را در کتاب‌ها و مجلات نگاه کنید و سپس به پارک بروید و چند تایی از آنها را پیدا کنید.
??) با او شوخی کنید:
عکس یکی ازنزدیکان را به اونشان دهید و مثلاً بگویید"مامانی عمو را صدا کن"سپس بگویید "خیلی احمقی شدی ها" و برای اینکه حس بزله گویی وشوخی کردن را در او بپرورانید به حرفهایتان بخندید.
??) لباس بپوشید:
اجازه دهید با بعضی پیراهن های قدیمی پدر بازی کند. کلاه های زمستانی قدیمی، روسری وشال یا دستکشها را بیرون بیاورید.سپس آنهارا بپوشید و خود را درآن موقعیت وانمود کنید وببینید حافظه اش شما را درکجا وچه موقعیتی تصور می کند.
??) درباره حجم و اندازه ها با او حرف بزنید:
چند فنجان وظرف قدیمی پلاستیکی با اندازه های مختلف تهیه کنید واجازه دهید کودکتان با یکی درون یکی دیگر آب بریزد، البته بهتر است درزمان حمام کردنش باشد. بعضی وقتها میزان آبی که می ریزد نسبت به ظرفش کم و زیاد می شود با او درباره حجم واندازه ظرفهایی که در داست دارد صحبت کنید که کدام یک بزرگتر وکدام یک کوچکتراست.
??) عینک رنگی بزنید:
وقتی با هم به پیاده روی یا ماشین سواری می روید، عینک رنگی بردارید وازاو رنگش را بپرسید واجازه دهید که اوبرای شما یک رنگ انتخاب کند.
??) از آنها در کارهایتان کمک بگیرید:
بچه های کوچک می تواننددر جمع کردن لباس های تیره و روشن به شما کمک کنند، حتی ممکن است قادر باشند لباسهای خود را دربین آنها جمع کنند.
??) کتابخانه رفتن را برای او جالب کنید:
با خیمه شب بازی او را به کتابخانه رفتن ترغیب کنید.
??) برای او نشانه هایی بگذارید:
هرهفته را به یکی ازحروف الفبا اختصاص دهید. برای مثال کتابهایی که با حرف الف شروع می شوند یا غذاهایی که با حرف الف آغاز می شوند یا میان وعده هایش را به شکل آن حرف تهیه کنید ودرآخر درمسیر پیاده روی اش حرف مورد نظر را با گچ سفید بنویسید.
??) دوباره بازی کن کوچولوی من:
جعبه قدیمی اسباب بازی های پرسرو صدایش(مثل جغجغه) را بیرون بیاورید. اوبا راه های جدیدی که برای بازی با آنها پیدا می کند شما را سرگرم خواهد کرد.
??) درباره احساسات روزانه اش با او حرف بزنید:
وقت خوابیدن بااودر رختخوابش دراز بکشید و درباره مسائلی که درروز باعث خوشحالی، عصبانیتش، ناراحتیش یا باعث غرور او شده است سوال کنید.
شما کمک می کنید او کارهای یک روز را دوباره تعریف کند وزمان گذشته افعال را یاد بگیرد و در ضمن به احساساتش نام می دهید. این کارباعث پیشگیری از افسردگی می شود.

مرکز خدمات مشاوره‌ای صنعت نفت




| *| نوشته شده در دوشنبه 89/7/26 و ساعت 8:40 عصر توسط مهرناز | نظرات ( )

راهکارهای جالب برای تشخیص جنسیت کودک , آیا فرزندم پسر یا دختر است

آیا فرزندم دختر است؟
دانستن جنسیت نوزاد قبل از تولد خواسته هر انسانی است برای هر کس جالب و برای مادر و پدر آینده، لذت بخش،پس با دانستن این نکات و مشاهده انها می توانیم پی ببریم که کودک آینده تان دختر خواهد بود.

نکاتی که سلامت نیوز به انها اشاره دارد برای تشخیص دختر بودن فرزندتان به شرح زیر است:
-چاقی شما از ناحیه ران و قفسه سینه است.
-شکمتان به هندوانه شبیه شده.
-موهایتان هایلایت قرمز رنگ است.
-به میوه و غذای شیرین وآب پرتقال علاقه مند می شوید.
-در دوران حاملگی نسبت به دوران عادی و قبل از حاملگی حال خوبی ندارید.
-صورتتان بیش از پیش جوش می زند.
- اگر حلقه ی ازدواجتان را با نخ روی شکمتان آویزان نگاه دارید، به اطراف خواهد چرخید!
اگر این حالات در شما وجود دارد تبریک می گویم احتمالا کودک شما دختر خواهد بود!ولی نباید فراموش کرد که این نکات فقط تجربی بوده و امکان اشتباه در آنها هست!
آیا فرزندم پسر است؟
دانستن جنسیت نوزاد قبل از تولد خواسته هر انسانی است برای هر کس جالب و برای مادر و پدر آینده لذت بخش ،پس با دانستن این نکات و مشاهده انها می توانیم پی ببریم که کودک آینده تان پسر خواهد بود.

نکاتی که سلامت نیوز به انها اشاره دارد برای تشخیص پسر بودن فرزندتان به شرح زیر است:
-به پروتئین ها علاقه مند شده اید.
-شکمتان جائی که است که شما از آن ناحیه چاق شده اید.
-پاهایتان از قبل سردتر شده.
-به غذاهای تند وشور علاقه مند شده اید.
-جالب است بدانید اگر کودک پسر باشد،پدر نیز همراه مادر شروع به چاق شدن می کند!
-حامله بودن برایتان خوشآیند است.
-حلقه ازدواجتان را با نخ روی شکمتان آویزان نگاه دارید، اگر پسر باشد دایره دایره می چرخد!
-شکمتان شبیه توپ بسکتبال شده.
اگر این حالات در شما وجود دارد تبریک می گویم احتمالا کودک شما پسر خواهد بود!ولی نباید فراموش کرد که این نکات فقط تجربی بوده و امکان اشتباه در آنها هست




| *| نوشته شده در دوشنبه 89/7/26 و ساعت 8:38 عصر توسط مهرناز | نظرات ( )

اطلاعات عمومی جنسی

 

با توجه به شرایط تخصصی اینجانب(دکتر حقیقت) و ارتباط با بیمارانی که در اثر بی اطلاعی از ساده ترین مسائل جنسی یا در شروع زندگی زناشوئی با مشکلات فراوان روبرو شدند، و یا دچار بیماری شدند که بسیار ساده میتوانستند از آن ممانعت بعمل اورند...


همیشه در مطب سعی داشته ام با شکستن دیوار حجب و حیای بیجا بین پزشک و بیمار، اطلاعات کامل و شرح حال دقیق بیماری را بگیرم تا تشخیص صحیح بیماری را بدهم و یا با راهنمائی بیمار به او کمک کنم ولی باز بارها شده که بیمار نمیتواند همه چیز را بگوید و یا بپرسد. اینترنت صحنه ایست که سئوال کننده براحتی میپرسد و مشکلات خود را مطرح میکند. مسائلی که باید بداند تا بهتر و آرامتر زندگی کند. مسائل جنسی همچون دیگر احتیاجات طبیعی بدن مثل آشامیدن، خوردن و خوابیدن است بلی احتیاجات طبیعی و خدادادی انسان، و داشتن اطلاعات ، لازمه طبیعی هر انسانی است ، حتی برای داشتن زندگی مشترک در آینده، دختر و پسر بایستی از مسائل جنسی جنس مخالف خود اطلاع داشته باشد. من موردی را دیده ام که دختر پس از ازدواج وقتی خروج منی را در شوهر خود دیده با تصور ادرار کردن همسر خود از این عمل متنفر شده، چون اطلاعی از انزال مردان نداشته و اولین تجربه نزدیکی در زن نقش بسیار مهمی در تمایل او به نزدیکی در تمام عمر او خواهد داشت. و یا مردی که تصور میکند برای پاره کردن پرده بکارت همسر خود در شب زفاف لازم است فشار شدید و ناگهانی وارد کند تا قهرمان حجله باشد! ولی با این عمل خود چنان ضربه جسمی و روحی به همسر خود وارد می آورد که زن در تمام عمر از نزدیکی حراس داشته باشد. همه این مشکلات از کمی اطلاعات است.


نویسنده:دکتر حقیقت




| *| نوشته شده در دوشنبه 89/7/26 و ساعت 8:37 عصر توسط مهرناز | نظرات ( )

قوانین طلایی ارتباط کلامی با همسران

بسیاری از بگومگوها و مشاجرات خانوادگی ناشی از درست صحبت نکردن و عدم توانایی در رساندن مفهوم و منظور افراد است.

در این مقاله به بررسی 6 قانون ارتباطی اشاره خواهیم کرد :

برای کاستن از این مشاجرات متخصصین آموزش‌های مهارت‌های ارتباطی، تدابیری برای برقراری ارتباط مناسب تدوین کرده‌اند که به خلاصه‌ای از آنها اشاره می‌کنیم:

قانون ارتباطی 1:

به جای «تو و شما» جملات خود را با من شروع کنید.


قانون ارتباطی 2:

تا جایی که امکان دارد از کلمات «همیشه و هرگز» استفاده نکنید. مثل اینکه می‌گویید: «هیچ‌وقت دست به سیاه و سفید نمی‌زنی» واژه‌های «هرگز و همیشه» بیش از اندازه قدرتمند هستند و بی‌آنکه لازم باشد طرف مقابل را خشمگین می‌سازند، از این گذشته بسیار ضعیف هستند، زیرا به راحتی می‌توان در مقام تکذیب آن حرف زد، البته مردم وقتی از این کلمات استفاده می‌کنند، می‌خواهند بگویند از این موضوع به شدت ناراحت هستند و بیشتر قصد تاکید دارند و می‌خواهند مطمئن شوند که طرف مقابلشان متوجه موضوع شده است. ولی نمی‌دانند کسی که فقط دو سه بار اشتباهی را مرتکب شده است چقدر از این موضوع ناراحت می‌شود.


قانون ارتباطی 3:

رشته‌ کلام همسرتان را پاره نکنید. در هنگام صحبت کردن بگذارید همسرتان حرفش را کاملا بزند. زمانی‌که صحبتش را قطع می‌کنید وی را عصبانی می‌کنید و به او این احساس را می‌دهید که کسی به حرف شما گوش نمی‌کند و برای آن ارزشی قائل نیست. از آنجائیکه اجازه نداده‌اید جمله‌اش تمام شود، ممکن است نتیجه‌گیری شتاب زده و غیر واقعی بکنید.


ممکن است هر چقدر تلاش کنید نتوانید این رفتار خود را کنترل نمائید در این شرایط بهتر است بگویید «نوبت صحبت به من هم بده زیرا به نظر می‌رسد حرف‌های غیر منصفانه می‌زنی ولی خواب ادامه بده» و یا اینکه بگویید :«می‌دانم نباید صحبت را قطع کنم ولی می‌خواهم بدانی غیر منصفانه قضاوت می‌کنی» در این شرایط گوینده به اندازه ی کافی اعتراض خود را بیان می‌کند و احساس خود را نیز مطرح می‌سازد و در موقعیتی قرار می‌گیرد که بتواند پایان سخن همسرش را بشنود. در عین حال اعتراض به اندازه ی کافی کوتاه است و طرف مقابل را عصبانی نمی‌کند و می‌تواند به حرف زدن ادامه دهد.


قانون ارتباطی 4:

حرف همسرتان را به زبان خود خلاصه کنید «دانیل بی‌وایل»، یکی از متخصصین مهارت‌های ارتباطی می‌گوید وقتی همسرتان سعی دارد احساسش را با شما در میان بگذارد سعی کنید سخن او را با عبارات خود خلاصه کنید تا بدانید منظور او را فهمیده‌اید و بعد از او سوال کنید آیا درست می‌گویم. در این شرایط هر دو به حرف‌های یکدیگر گوش فرا می‌دهند.

قانون خلاصه کردن مبتنی بر یک فراست مهم است و تلاشی است تا طرفین ازدواج وقتی حرف‌های یکدیگر را خلاصه نمی‌کنند آن را بفهمند. سعی کنیم از این قانون سود ببریم و بپذیریم که گوش دادن به حرف‌های همسر از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.


قانون ارتباطی 5:

از ذهن خوانی پرهیز کنید. ذهن خوانی یکی از خطاهای ارتباطی است، یعنی شما برداشت‌های خود را به دیگران نسبت می‌دهید، تصور می‌کنید مردم چگونه فکر می‌کنند، چه احساسی دارند و چه می‌خواهند بکنند. ذهن خوانی می‌تواند کاملا تحریک کننده و خشم برانگیز باشد عباراتی از قبیل:

«تو می‌خواستی مرا مجازات کنی»

«تو دوستان مرا نمی‌پسندی»

«تو از مسئولیت فرار می‌کنی»

می‌خواستی کاری بکنی که من احساس گناه بکنم»


عباراتی از این قبیل می‌تواند مانع گفتگوی منطقی شود. اشخاص دوست ندارند که دیگران درباره ی احساسات و علائق آنها به حدس و گمان متوسل شوند، به خصوص حدس اشتباه آنها را به شدت ناراحت می‌کند و این اتفاقی است که اغلب روی می‌دهد. ذهن خوانی ممکن است یک بیان ناقص باشد که از آن برای پی بردن به همه ی مطالب استفاده کنید. توجه داشته باشید که گاه «ذهن خوانی» مبین ترس شماست که به شکل اظهارنظر درباره ی احساسات و انگیزه‌های دیگران متجلی می‌شود.

پارسی طب




| *| نوشته شده در دوشنبه 89/7/26 و ساعت 8:36 عصر توسط مهرناز | نظرات ( )

چگونه از همسرمان انتقاد کنیم

اگر با همسرتان زیاد مشکل دارید و راه حل آن را نمی دانید این مقاله را حتما بخوانید.
متن کل خبر : روش مناسب انتقاد کردن از مردان :
1- زن باید قبل از مطرح کردن دلخوری، آن را روی کاغذ بنویسد، زیرا به این ترتیب سهم خود را در پیشامد مربوط بهتر خواهد دید، از سوی دیگر نوشتن ماجرا موجب آرامش نسبی فرد می‌شود و در عین حال با نوشتن، بیشتر به علت‌های آن واقف می‌گردد.


2- پیش از صحبت کردن خود را به جای همسرش بگذارد. با این کار بهتر به مشکلات همسرش پی می‌برد.


3- حتی‌المقدور قبل از صحبت با همسر خود ، موضوع را با دیگران مطرح نکند، مگر نیاز مبرم احساس نماید.


4- در ابتدای صحبت تاکید کند که قصدش از مطرح کردن رنجش، رسیدن به حسن تفاهم است.


5- پیشاپیش یادآوری نماید شاید اصل ماجرا یک سوء‌تفاهم باشد، غرض از صحبت، رفع کردن آن است.


6- سعی نمایند از نکات مثبت شخصیت او و کارهای مطلوبی که انجام داده است ذکری به میان آورد تا فضای مذاکره صمیمی شود.


7- در حین صحبت کردن به جای زخم زبان و کنایه زدن و تحقیر و تمسخر با لحنی دوستانه و مهربان صحبت کنند.


طریقه مناسب انتقاد کردن از زن


1- قبل از مطرح کردن موضوع آن را روی کاغذ بنویسید ، تا متوجه خطاهای خود نیز بشوید.


2- هرگز وی را با دیگران مقایسه نکنید و مزایای آنها را به رخش نکشید، اگر می‌خواهید مقایسه‌ای در کار باشد او را با خودش مقایسه کنید یعنی خطاهای احتمالی را با رفتارهای خوب خودش در موقعیتی دیگر مقایسه نمائید.


3- از دلخوری‌ها و رنجش‌های کوچک شروع کنید. پس از رفع دلخوری وی را وادار نکنید به گناهش اعتراف کند.


4- کارهای خانه را به اندازه کارها و امورات بیرون از خانه، مهم بشمارید و قدردان زحماتش باشید.


5- از یکدندگی و لجاجت بپرهیزید.


6- در موقع صحبت کردن مواظب لحن و طرز ادای کلمات خود باشید، زیرا همانگونه که ذکر شد زنان به فراپیام پیش از پیام اهمیت می‌دهند.


7- زیاد سوال کردن خانم‌ها را به نحوه ی ادراک جزیی آنها نسبت دهید، نه به استنطاق خودتان.


8- به هر شکلی که می‌توانید رفع دلخوری را جشن بگیرید، (با هدیه دادن، شاخه‌گل یا هر چیز مورد نیاز طرف مقابل).




| *| نوشته شده در دوشنبه 89/7/26 و ساعت 8:34 عصر توسط مهرناز | نظرات ( )
<   <<   26   27   28   29   30   >>   >