بنشین ... مرو ... که در دل شب ... در پناه ماه
خوش تر ز حرف عشق و سکوت و نگاه نیست
بنشین و جاودانه به آزار من مکوش
یکدم کنار دوست نشستن گناه نیست.
بنشین ? مرو ? صفای تمنای من ببین
امشب چراغ عشق در این خانه روشن است
جان مرا به ظلمت هجران خود مسوز
بنشین ... مرو ... مرو که نه هنگام رفتن است.
|
*| نوشته شده در چهارشنبه 89/12/4 و ساعت 8:3 صبح توسط
مهرناز |
نظرات ( )