ماه را چون مرواریدی به گردنت می آویزم
پرندگان را می گویم
تا خوش آواترین سرودها را برای تو بخوانند
درختان را زیر پای تو فرش می کنم
از گلها قایقی می سازم
تا دریاها را بپیمایی و از ابرها سایبانی
تا بیاسایی
از عصاره ی گلها عطری می سازم
تا در گذرگاهت هوا را عطر آگین کنم
مهتاب را به تو می دهم
و آب و آفتاب را
با توسن باد
تو را به گلگشت جهان می برم
از آسمان نردبانی می آویزم
تا به کهکشانها سفر کنی
رؤیاهای شیرینم را با تو قسمت می کنم
و کابوسهای تلخت را به جان می خرم
پروانه ها را می گویم
به هوای تو با شمع وداع گویند
و تنها تو را بجویند
گنجهای ناگشوده زمین را می گشایم
و به پای تو می ریزم
با عشقت
از همه بی نیاز شده ام