عشق و دوستی

همسفر عاشق


تو همانی هستی که من میخواستم....



تو همانی که سالها در انتظار او نشسته بودم....



همانی هستی که آرزویش را داشتم ، همان همسفر یکرنگ و عاشق!



در این راه پر فراز زندگی تنها با تو می توانم به سلامت و سربلندی به پایان جاده برسم!


همسفرم باش ، عشقم باش ، دوستم داشته باش ، تا من نیز در این راه دشوار



حافظ آن قلب عاشق تو باشم ای عشق من .....



راه زندگی ، راه پر پیچ و خمی است ، در این راه دستهایم را هیچگاه رها نکن



و تا پایان راه با صداقت و یکرنگی با من باش....



اینک که اسیر قلب مهربان تو شده ام دیگر راهی برای بازگشت نمی بینم ، من دیوانه



آن قلب مهربانت شده ام ای هم نفس من....



تو همان خونی هستی که در رگهای من جاریست ، تو نباشی خونی دیگر به قلب



من نخواهد رسید و دیگر امیدی برای زندگی نخواهم داشت ای عشق من ....



تو همان قله خوشبختی هستی که برای رسیدن به آن خودم را به آب و آتش خواهم زد...



این قلب من بی ارزش است ، جانم را فدای آن عشق پاکت خواهم کرد عزیزم....



ای همسفرم ، میدانم تو لیاقت این قلب عاشق مرا داری ، و دیگر تو آن را بازیچه



خودت قرار نخواهی داد ، با افتخار دستانت را میگیرم و با دلی



پر غرور عاشق تو می مانم .....



همیشه در جستجوی تو بوده ام و اینک که تو را به سختی به دست آورده ام



مطمئن باش تو را به آسانی نیز از دست نخواهم داد....



بدون تو این زندگی برای من جای ماندن نیست ، بدون تو نفس کشیدن



محال است ای هم نفسم! بدون تو کلام عشق برای من خیالی است....



بدون تو این زندگی برایم سیلابی است که هر لحظه ممکن است



مرا به خود به باتلاق غم و غصه بکشاند!



اینک میخواهم به تو بگویم همان کلامی که مدتها بود به زبان نیاورده بودم ، همان



کلام عاشقانه ، با چشمانی خیس ، دلی عاشق ، اگر باور داشته



باشی ! دوستت دارم....



دوستت دارم عزیزم چون تو لایق این دوست داشتنی !



اگر میگویم دوستت دارم ، از اعماق قلب عاشقم ، با یکرنگی



و با فریاد میگویم تا همه عاشقان بفهمند که چقدر دوستت دارم...



اسیرم برای همیشه و تا ابد ، تو نیز اسیرم باش ،مثل من ، برای همیشه و تا ابد!



هم نفسم باش ، همسفرم باش ، دوستم داشته باش ، زیرا من با همین



دوست داشتن تو زنده خواهم بود....



با اینکه از پایان می ترسیدم ، اما با تو آغاز کردم و دیگر به پایان نمی اندیشم!



من به آن لحظه ای می اندیشم که به تو رسیده ام و در سرزمین عشاق



دستان تو را بالا آورده ام و با فریاد میگویم که :: دوستت دارم !



میخواهم از همه عاشقان عاشقتر باشم و از مجنون قصه ها دیوانه تر!



چه بگویم از تو که هر چه بگویم باز کم گفته ام!



سکوت میکنم تا صدای مهربان و آن حرفهای عاشقانه ات را بشنوم!



آری تو همانی که من میخواستم ، تو همانی که مدتها در پی او بوده ام!



دوستت دارم ای عشق من .... بیشتر از همه کس و همه چیز!

 

تقدیم به همسفر مهربونم...




| *| نوشته شده در یکشنبه 89/9/28 و ساعت 4:8 عصر توسط مهرناز | نظرات ( )